مرجع مطالب مــوسـیقایی

مرجع مطالب مــوسـیقایی

ســایــت تخــصــصــی مــقـالات مــوســــیقـــی
مرجع مطالب مــوسـیقایی

مرجع مطالب مــوسـیقایی

ســایــت تخــصــصــی مــقـالات مــوســــیقـــی

جایگاه یک رهبر ارکستر

یک رهبر حرفه ای غیر از اینکه در دوره های آموزشی با روشهای حرکت دست ( با چوب یا بدون آن) آشنا شده است و میداند چه حرکتی حواس نوازنده را به خود جلب کرده و...

جایگاه یک رهبر ارکستر


یک رهبر حرفه ای غیر از اینکه در دوره های آموزشی با روشهای حرکت دست ( با چوب یا بدون آن) آشنا شده است و میداند چه حرکتی حواس نوازنده را به خود جلب کرده و چه حرکتی اشتباه است و نوازنده را گیج میکند، آشنایی کلی ای با روشهای مختلف نگارش و اصطلاحات نوشته شده توسط آهنگساز (به زبانهای مختلف و البته معروف) دارد. این اشراف بخاطر دیدن نت های مختلف و آموزشهای قبلی او حاصل شده و از عهده یک نوازنده ساده و غیر پی گیر(در این زمینه) خارج است.


از مشخصه های مهم یک رهبر خوب آشنایی او به علم ادیت است که به او این امکان را میدهد که موسیقی را از نظر قوی و ضعیف شدن نتها (‍ پیانو فورته ها) و تغییر دادن نت های منفصل و متصل و همچنین گلیساندو و ویبراسیون ها، تغییراتی به دلخواهش در قطعه بوجود آورد که نسبت به اجراهای دیگر از این قطعه رنگ و بویی جدید داشته باشد.

یک رهبر اختیار تام دارد که روی فورته پیانو هایی که آهنگساز نوشته است،(اگر باب تبطع اش نبود) تغییراتی ایجاد کند تا صدایی که مطلوب اوست و فضای دلخواه او را بوجود می آورد اجرا شود.

بسیار پیش می آید که دو ساز که ترکیب صدایی آنها به خوش صدا بودن مشهور است، در تکنیک خاصی و یا حتی با پیانو و فورته شدن، صدایی کاملا متضاد با تعریف عمومی آنها شود. اینجاست که یک رهبر با تجربه وارد عمل میشود و حتی خواست واقعی آهنگساز را که در این قسمت اثرش نقصان بوجود آمده را به عمل میرساند و با تغییری در ادیت، مناسبترین صدا را از ارکستر میگیرد.

آشنایی کامل روی این فن، بخاطر لزوم دانستن و تسلط داشتن بر علم سازشناسی و ارکستراسیون، از هر کسی برنمی آید مگر یک رهبر ارکستر و حتی یک رهبر با تحصیلات بالا هم، با کسب تجربه های بیشتر و سالها کار کردن با ارکستر، با روشهایی آشنا میشود که میتواند یک ارکستر را در بهترین وضعیت به صحنه آورد.

یک اجرای ارکسترال بیشتر به خاطر داشتن تفاوت نظر و تنوع در دید رهبران مختلف است که شنوندگان را بارها به سالن اجرا میکشد و نباید تصور کرد که فقط یک نوع اجرا و ادیت میتواند درست و دیگری غلط باشد.

مثلا یک رهبر کار کشته ممکن است، در یک قطعه که روی پارتیتور نوشته شده: دو فلوت... حتی 4 فلوت را به روی سن بیاورد و بافت ارکستر را از نظر تعداد نوازنده تغییر دهد یا در قطعه خاصی از نوازنده فلوت بخواهد که سر ساز را عوض کند یا از نوازنده دیگری بخواهد مثلا قمیش را تغییر دهد تا یک نت بم به خوبی اجرا شود.

بسته به سلیقه های مختلف رهبران و شخصیتهای آنها، یک اجرا دستخوش تغییر میشود، البته این به معنی تاثیر نداشتن حال و برداشت نوازندگان از قطعه نیست، ولی بدون شک حرکات و صحبتهای رهبر، تاثیرات بسیار زیادی روی نوازندگان میگذارد.

خود رهبر هم همواره در حال تجربه است و مخصوصا اگر رهبر دائم آن ارکستر باشد، بخاطر آشنایش با توانایی های ارکسترش میتواند به شکل بهتری از دیگر رهبران از ارکستر صدا بگیرد و درخواست های معقولی داشته باشد.

در نتیجه یک ارکستر با یک رهبر کار کشته است که میتواند در دراز مدت با خیالی آسوده و بدون نگرانی به فعالیت بپردازد و اینکه هر روز چند نوازنده با هم به شور بنشینند و درخواست هایی از ارکستر کنند، حکایت آشپزی میشود که دو تا شده! (البته نباید اینطور برداشت شود که مشورت عملی ناپسند است، هیچ رهبری هم نمی تواند ادعا کند که از نوازنده ای که سالهاست با ساز تخصصیش کار میکند، بهتر آن ساز را میشناسد، مگر اینکه خود نوازنده آن ساز باشد پس مشورت میتواند برای رهبر مفید هم باشد، ولی وقتی این افراد حول محور یک رهبر که کارشناس در این زمینه است به یک جمع بندی نرسند نتیجه مطلوبی نمیتوان گرفت. اگر هم این ارکستر از چنین فردی بهره میگیرد، پس در واقع یک رهبر آماتور دارد که روی سن نمی آید!)


یکی خواهان تغییرات جسورانه در موسیقی است و دیگران بیشتر مواقع با اینگونه تغییرات موافق نیستند و در آخر پس از مشورت، به یک ادیت کلیشه ای میرسند. یک نوازنده بخاطر مشغولیتش به تمرین و اجرا کمتر وقت دارد که از یک اثر چندین و چند اجرا را بشنود. یک رهبر به این خاطر که از زمان ورود به این عرصه، دغدغه رهبری داشته، به اجراهای مختلف با دید یک رهبر نگاه کرده و ریز بینی بالایی داشته است.

البته ارکسترهایی بوده اند که بدون رهبر، اجراهای سطح بالایی را هم پدید آورده اند ولی اولا بسیار کم تعداد بوده اند، دوما" از نوازندگان بسیار قدرتمندی برخوردار بوده اند که غیر از این کار قدرت تفسیر یک اثر و ادیت کردن آن را به طرز مطلوب داشته اند، سوما" وقت و هزینه ای بالا گذاشته اند، چون همانطور که گفته شد وقتی رهبر نباشد اولین مشکلات، ( که همان از دست دادن ریتم است در آثاری است که بافتی پیچیده و ریتمهایی نامحسوس دارند.) خود نمایی میکنند و بدون رهبر، کار بر نوازندگان مشکل خواهد شد.

رهبر ارکستر، را میتوان به یک سر مربی تیم ورزشی تشبیه کرد. او توانایی های نوازندگانش را میشناسد، روزهایی که ارکستر برای تمرین یک قطعه خاص نیاز دارد را می داند، روزهای اجرا را از ماهها قبل و حتی سال قبل میداند.

تمام این برنامه ریزیها را شخص رهبر با مشورت مدیر ارکستر انجام میدهد (البته رهبران میهمان مسلما برنامه دراز مدتی برای ارکستر نمیتوانند داشته باشند)

امروزه وظایف رهبر و فرمان های او با گذشته بسیار تفاوت کرده است. همانطور که در شماره اول خواندید، در گذشته رهبری یک تخصص نبود و یک موسیقیدان با تجربه به راحتی میتوانست بر سکوی رهبری بایستاد. پس از تخصصی تر شدن علم رهبری و بزرگ شدن سازمان ارکستر سمفونیک ها و اپرا ها، وظایف تقسیم و طبقه بندی شد و رهبر نیز وظایف خاصی پیدا کرد.

تا پیش از ظهور رهبران امروزی، برای نوازندگان بسیار پیش می آمد که بخاطر یک نت فالش، رهبری با پرخاشگری، نوازنده را از ارکستر بیرون میکرد! ولی امروزه کمتر ارکستری هست که رهبر آن بدون مشورت با کادر فنی ارکستر، اقدام به بازنشستگی یا اخراج نوازنده ای از ارکستر کند. برنامه ریزی برای برنامه های ارکستر و رسیدگی و امور اداری نوازندگان، گاهی به قدری برای یک رهبر مشکل و مسئولیت آور میشود که بعضی از رهبران، ترجیع میدهند، رهبر میهمان باشند تا اینکه از عنوان دهن پر کن رهبر دائم برخوردار باشند.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد