مرجع مطالب مــوسـیقایی

مرجع مطالب مــوسـیقایی

ســایــت تخــصــصــی مــقـالات مــوســــیقـــی
مرجع مطالب مــوسـیقایی

مرجع مطالب مــوسـیقایی

ســایــت تخــصــصــی مــقـالات مــوســــیقـــی

نوابغ ساز سرکش

شایع است که هنرمند بزرگ ایتالیایی آرکانجلو کورلی (1653-1713) مستمعین خود را باچشمانی قرمز...


شایع است که هنرمند بزرگ ایتالیایی آرکانجلو کورلی (1653-1713) مستمعین خود را باچشمانی قرمز چونان آتش که در حدقه چشم در چرخش سکر آور مرگ بوده است وحشت زده می ساخته است . پاگانینی افسانه ای ( 1782- 1840) نیز در زمانی که یکی از سیمها پاره شده بود به تعمدی نواختن ترسناک یکی از قطعات هنرمندانه خود متهم شده بود.


اما امروزه زمان تغییر یافته است .در سالن های بزرگ جهان ، مشاهیر ویولن جهان به آرامی به مرکز صحنه راه میابند ، برای لحظاتی شنودگان خود را مورد ارزیابی قرار میدهند ، لحظاتی سکوت ، تکان دادن سر برای نوازنده ی همراه و حرکت به سوی اجرای قطعه .

 
ایزاک استرن از رشد یافتگان هنرمند همین مکتب ویولن ، کسی است که تکنیک زیبای استادان گذشته را به گرمی هوش و ذکاوت خود آمیخت  و ذوق را به درجه ی هنر متعالی نمود . اما ویولن گوارنری استرن هنوز از سبک نواخته های پاگانینی برجا مانده بود و بطور قابل ملاحظه ای، سازی سرکش مینمود . اما موسیقیدانان و حتی ارکسترهای بزرگ نیز از جایگزینی بخش سازهای زهی خود با این قبیل سازها که به ندرت امکان اجاره آنها وجود دارد امتناع میورزند .  استرن و چهار نوازنده بزرگ دیگر تکنوازی  ویولن را به مرتبه ای رهنمون شدند که در هر عصری، اثری جز رشک برجای نخواهد گذاشت . همپایه ی استرن در جایگاه شگرف جهانی : زینو فرانچسکاتی ، داوید اویستراخ ، ناتان میلستین و یاشا هایفتز .

استرن و فرانچسکاتی هر یک دارای تفاوتهای فردی بارزی بودند اما موسیقی آنها بازتابی بود که فرانچسکاتی آنرا سبک جهانی مینامید . آمیزه ای از مکتب رمانتیک روسی با روشنفکری آلمانی و نازک طبعی فرانسوی . استرن ترجیح میداد این آمیزه را در عوض جهانی ، امریکایی مورد خطاب قرار دهد و خود او بهترین مثال آن بود . متولد کرمینز روسیه ، اما پیش از یکسالگی توسط والدینش به سانفراسیکو اورده شد و سمفونی سانفراسیسکو که زاییده روسیه بود به مطالعه پرداخت و تحت تعلیم نوآم بلیندر قرار گرفت . سپس به گوش کردن قطعات فرتز کریسلر اتریشی و اگونه یسای بلژیکی پرداخت .
چیزی که باعث افتراق این ترکیب شگرف میشد همانا طریقه نواختنی بود که به بهترین عبارت تحت عنوان گرمی رومانتیک اسلاوی و لحن سلیس و نرم تحت انظباط و سیطره نافذ خیال موسیقیایی توصیف گردیده است . 

استرن ویولنیست ، رغبت دانش پژوهی خود را به شدت در زمینه ی تحلیل موسیقی و عدم رغبت برای تمرینات تکنیکی گسترش داد( اگرچه معمای آرشه کشی یکبار وی را به سمت مطالعه آناتومی دست و بازو و نیروهای محرک ان رهنمون شد ). استرن - فرزند نقاش ساختمان – در سن 17 سالگی مانهاتان را اولین جایگاه خود ساخت . ( من چیزی بیشتر  از موتزارت نداشتم  ) اما میبایست برای کامیابی درحرفه ی کنسرت هفت سال دیگر نیز صبر کند . حالا دیگر او بالاجبار همیشه در اجرای کنسرت بود و کمتر در خانه ی خود در مانهاتان حضور داشت . شاید حتی قابل تصور نیز نباشد 125 کنسرت و تکنوازی در سال .
اگرچه استرن اجراکننده استادانه و درخشان آثار بتهوون و برامس بود اما تنها ویولنیستی بود که به صورت منظم آثار مدرن استادانی نظیر پروکوفیف ، هیندرمیث ، بارتوک ، برگ را اجرا مینمود . هر اجرایی ، آمیزه ای از تکنیک با خمیر مایه موسیقی در میان داشت . وی یکبار گفته بود " من نمیخواهیم فقط به عنوان یک ویولنیست شناخته شوم ، من میخواهم یک نوازنده ی موسیقی باشم کسی که تصادفا با ساز ویولن برخورد داشته است . این جاه طلبی وی کمندی برای به دام انداختن وی توسط همتایش بود .

 
زینو فرانچسکاتی از نوادگان پاگانینی به حساب میامد ، پدر ایتالیا بدنیا آمده ی وی که به عنوان کنسرت ماستر داخلی سمفونی به مارسی مهاجرت کرده بود تنها شاگرد پاگانینی بود . فریتز کرایسلر تصادفا در زمان کودکی فرانچسکاتی در مارسی اجرایی داشت و پسر هرگز نتوانست به او دست یابد . پدر میخواست او یک وکیل باشد اما فرانچسکاتی خواسته ی خود را در ذهن خویش پرورانده بود : خواسته ی او تبدیل شدن به یک ویولن زن بود . در سال 1925 اغاز کار موفقی در پاریس داشت ، سپس تور انگلستان به همراهی موریس راول و مگی تیت ( خواننده سوپرانوی انگلیسی ) . نام وی در سال 1939 در سرتاسر اروپا به بزرگی یاد میشد که اغاز موفق خود در ارکستر فیلارمونیک نیویورک در امریکا را تجربه نمود .
تن ملودیک و مطبوع موج دار سلیس سبک وی بیدرنگ موفقیت را به همراه داشت .  تابستانهای فرانچسکاتی در خانه ی ییلاقیش در ریوریا بندرت بیش از سه کنسرت در هفته را  به همراه داشت .
خود چنین میگوید :" آنها مرا به خوبی از روی آثار ضبط شده ام میشناسند ، این آن چیزی است که آنها میخواهند گوش کنند و حق با آنهاست .

 
داوید اویستراخ فرزند یک دفتردار فقیر یهودی در اودسا بود که حتی قبل از ترک موقت روسیه به ایالات متحده در سال 1955 نیز یک افسانه به حساب میامد . وی تمرین نواختن را از سن 5 سالگی با یک ویولن 8/1 شروع کرد . مراقبت و نگاهداری از خانواده به عنوان یک نوازنده پس از  فارغ التحصیلی از کنسرواتوار اودسا وظیفه ی رسمی او شد . در سال 1935 با پیروزی در کنکور لنینگراد و همچنین اولین کنکور ویولن بروکسل تبدیل به ویولنیست پیشتاز روسیه گردید . مستمعین غربی از آثار گرم و سرخوش او محظوظ میگردیدند . در تمامی این  لحظات موفقیت ، نوازنده ای با ظاهر روستایی و آشفته شبیه استاد یهودی کیمیاگر چشمهارا به خود جذب مینمود که انفجاری عظیم در دور دست ها را در خود محصور داشت .

سبک قدیمی رمانتیک محیط اویستراخ بسیار ضرباهنگ کندتری از اغلب ویولنیست های مدرن داشت ، حتی در الهام گیری از موسیقی برامس ، بتهوون ،چایکوفسکی و از این دست نیز ، شنونده را به یاد حرارت برافروخته ای از الگوی اولیه اویستراخ – فریتز کرایسلر – میانداخت .   هر انچه که او مینواخت چه کلاسیک و چه گاها مدرن مورد قبول و تصدیق قرار میگرفت .هنگامی که فرانچسکاتی میگفت :" چه زمانی قطعه ی مشکلی خواهد امد ". او تلاشی در عبور از آن نداشت . در حقیقت او مشکل بودن ان را به ما نمایش میداد و به آرامی میگذشت و این اوج صداقت یک هنرمند بزرگ است .

 
ناتان میلستین ، بومی دیگری از اودسا ، شاگرد استاد شهیر مجارستانی الاصل لئوپولد ائور در کنسرواتوار سنت پطرزبورگ بود جاییکه میلستین هایفتز جوان را اغلب به یاد میاورد که به شاهزاده ولز ویولنست ها معروف شده بود . با یک کنسرت کنسرواتواری موفق در روسیه میلستین در سال 1925 عازم پاریس شد و در آنجا با دوست قدیمی خود پیانیست ولادیمیر هوروویتز کنسرتهایی را اجرا نمود .پس از پایان جنگ جهانی دوم و ازدواج در مانهاتان مقیم شد و در اینجا بود که سعی در بازسازی شهرت خود به عنوان یک هنرمند نابغه غیر معمول نمود . میلستین هنوز یک استاد شجاع برای آهنگسازان - مکس بروچ ، ساراساته- به شمار میرفت . اما او حرفها و علائق جدیدی برای گفتن در باره ی برامس ، بتهوون و باخ یافت . ایده ی اصلی اجراهای شگرف میلستین در صاعقه و اتشگون بودن آن است .میلستین به اجرای چکشی ضرباهنگ  ، رنگ صاعقه آسا و نوسانات متحیر کننده درجه ی صدا تمابل بسیار داشت . سلیقه ی وی به عنوان یک مستمع به سوی موزیک سالنی ( شامل دو تا ده نوازنده در سالن تئاتر) گرایش داشت و در باره ی کنسرتهای سمفونیک میگفت هیجان سرد زیرا کسی که این موسیقی را میسازد – رهبر ارکستر- نمیتواند آنرا به صدا دربیاورد .

 
یاشا هایفتز به زعم بسیاری از همقطاران خود بزرگترین نوازنده ی عصر خود بود . اویستراخ در باره ی وی چنین میگوید : " ویولنیست های بزرگی وجود دارند اما هایفتز با خودش در یک کلاس قرار دارد" .
از زمانی که هایفتز شروع مبهوت کننده ی خود را در سن 16 سالگی در سالن کارنگی شروع نمود دو نسل از شنودگان آثار وی از نوای دلپذیر ساز وی محظوظ گشته اند . خالق یکی از پرفروشترین آثار ضبط شده با یک میلیون و هفتصد هزار آلبوم در تاریخ موسیقی کلاسیک . دست چپ هایفتز در چالاکی و قوت ، دست نیافتنی است و او را قادر به اجرای سریع و صحیح متحیر کننده مینمود .آرتورو توسکاننینی پس از نخستین بار شنیدن اجرای هایفتز چنین میگوید:" من تقریباعقلم را از دست دادم ." 

هایفتز میتوانست شنوندگان را چنان مورد استحاله قرار دهد که اشک از دیدگانشان جاری گردد و این کاری بود که اغلب در اجراهای وی به چشم میخورد . او چگونگی ارتباط میان صحنه و  مستمعین را به خوبی میشناخت . آنگونه که ایزاک استرن شرح میداد : " تنها بر روی صحنه ایستادن با تکه ای چوب و مقداری سیم و موی اسب حد فاصل میان شما و شنوندگان است و شما باید اعتقاد داشته باشید که چیزی برای پیشکش کردن به شنوندگان دارید ."
مالک بی همتای این عقیده نیمی از تعطیلات 6 سال آخر را بیشتر در خانه ی بورلی هیلز گاه و بی گاه صرف آموزش موسیقی سالنی و همنشینی با گریگور پیاتیگورسکی- دوست سلیست خود – و ویلیام پریمرز – دوست ویولنیست خود-  نمود . سپس اقدام به شروع ماستر کلاس های حداکثر چهار نفره در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی نمود . در همین سالها به ضبط تعدادی اثار و تعداد اندکی کنسرت نیز پرداخت ، اما هیچگاه دیگر یک سولیست مسافر نشد . در این رابطه هایفتز میگوید :
"  این کار نیاز به اعصاب یک گاوباز ، زنده دلی یک زن در نایت کلاب و تمرکز یک راهب تارک دنیا بودایی دارد ."

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد