ســایــت تخــصــصــی مــقـالات مــوســــیقـــی
ســایــت تخــصــصــی مــقـالات مــوســــیقـــی
مدتها بود که خبر انتشار کتابی به نام «راز آشکارا» در محافل خبری و موسیقایی دهان به دهان میچرخید...
اما
خبری از خود کتاب نبود. تا اینکه در نمایشگاه کتاب امسال این کتاب به قول
قدیمیها به زیور طبع آراسته شد و خلاصه پس از مدتها کتابی با محوریت
تاریخ بخشی از موسیقی ایران به روایت یک نوازنده (میلاد کیایی نوازنده
سنتور) در بخش موسیقی پرده از نقاب برداشت.اینطور که خود کیایی میگفت ظرف
مدت کوتاهی – چیزی بیش از یک ماه ـ از نصف بیشتر تیراژ این کتاب به فروش
رفته است و این موضوع باعث خوشحالی است. میلاد کیایی از نوازندگان با ذوق
موسیقی ایرانی است که علاوه بر کاراکتر مستقلش توانسته سالها در کنار
خواننده توانایی چون گلپایگانی به عنوان نوازنده سنتور و آهنگساز حضور
داشته باشد. جالب اینجاست وقتی بابک بیات درگذشت خیلیها دریافتند که میلاد
کیایی اولین معلم زندهیاد بابک بیات بوده است. انتشار کتاب «راز آشکارا»
بهانه خوبی بود تا سراغ این نوازنده سنتور برویم. این کتاب که شامل
گفتوگوی علیرضا میرعلینقی با وی است، خاطرات پنجاه ساله او در موسیقی را
در بر میگیرد. اینک گفتوگوی ما با این هنرمند را بخوانید:
▪ یادآوری خاطرات سالهای دور و مرور چیزی نزدیک به نیم قرن کار دشواری است. چه ضرورتی شما را در این مسیر دشوار انداخت؟
ـ
این کتاب حاصل یک گفتوگوی چهار ماه و نیمه است. تصمیم به گفت و گو از
اوایل سال ۱۳۸۴ شکل عملی به خودش گرفت. اما انگیزهام چه بود؟ در خیلی از
مجالس و محافل که با حضور دوستان اهل فرهنگ و اهل موسیقی تشکیل میشد، من
گاهی بنا به ضرورت آن زمانها و آن مکانها خاطراتی از سالهای دور و نزدیک
موسیقی را ذکر میکردم که برای آن عزیزان خوشایند بود.آنها اغلب به
آموزنده بودن این خاطرات اشاره میکردند و معتقد بودند که برای اغلب مردم،
بخصوص نسل جوان بسیار آموزنده خواهد بود اگر منتشر شود. این شد که من تصمیم
گرفتم خاطراتم را در قالب واژگان به دست علاقهمندان برسانم. من از ۹
سالگی و در برنامه کودک رادیو ساز زدهام و خاطرات بسیاری از پشت صحنه
موسیقی دارم. طبیعی است که ذکر بسیاری از خاطرات پشت صحنه موسیقی برای
بسیاری از مردم موسیقیدوست جذاب خواهد بود و همین اتفاق تاکنون به خوبی رخ
داده است. زیرا بیش از نیمی از تیراژ «راز آشکارا» در همین مدت کوتاه به
فروش رسیده است. اما نباید فراموش کنیم که در طول سالهایی که مشغول به
سامان رساندن کتاب بودم با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم کردم که خودتان
بهتر میدانید.
▪ «راز آشکارا» به لحاظ زمانی خاطرات چه سالهایی را بازگو میکند؟
ـ
این کتاب خاطرات نیم قرن گذشته را بازگو میکند. یعنی چیزی نزدیک به
سالهای ۳۳ و ۳۴ تا سال ۱۳۸۴ که من و دوستم علیرضا میرعلینقی استارت این
کتاب را زدیم.
▪ یعنی از زمان نوجوانی شما تا این سالها که گرد و غبار روزگار موهایتان را سفید کرده است؟
ـ
بله،همانطور که گفتم من از ۹ سالگی ساز زدم تا امروز و خاطرات این کتاب هم
مربوط به آن روزها تا امروز است. به هر حال خوشبختانه امروز هنر لازمه
زندگی مردم شده است و هنردوستی و هنرپروری خودش یک نوع هنر به حساب میآید.
▪ آیا انتخاب شیوه گفتوگو برای یادآوری ذکر خاطرات بود؟
ـ
بله،این شیوه سبب میشد که من بهتر بتوانم خاطرات گذشته را به یاد بیاورم.
علاوه بر یادآوری خاطرات گاهی گریزهای اخلاقی هم به این موضوعات زدهام و
آن مثال پندآموز را یادآور شدهام.
▪ یکی از نکات مثبت این کتاب عنوان آن است. چون معمولا «راز پنهان» است نه آشکارا شما چگونه به این عنوان رسیدی؟
ـ
چندل دلیل داشت. نخستین مرجع من در این زمینه توجه و شاید الهامی بود که
من از آن بیت حضرت حافظ گرفتم که میگوید: «دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا
را / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا.
دیگر اینکه من حدود هشت سال
پیش نواری را بیرون دادم تحت همین عنوان که با استقبال مردم هنردوست مواجه
شد. این انتخاب در پی موفقیت کاست «راز آشکارا» میتوانست مردم را یاد چیزی
بیندازد و چنین موضوعی برای من اهمیت داشت. اما علت سوم به نوعی به
بازگویی این عنوان کوتاه از مباحث کلی کتاب برمیگردد. بسیاری از رازهای
ناشناخته و پنهان موسیقی ایرانی در پنجاه سال اخیر در لابهلای این گفت و
گو و خاطرات موجود آشکار میشود.
▪ پس معتقدید با انتشار این کتاب از بخشی از تاریخ موسیقی ایران رازگشایی کردهاید؟
ـ
تقریبا در برخی موارد این کتاب چنین موضوعی اتفاق افتاده است. منتها من
تلاش کردهام که رازها و ناگفتههای مثبت آن سالها را بیان کنم.
▪
تاکید بسیاری روی ویژگی پندآموزی این کتاب میکنید، آیا خلأ برخی مسائل
اخلاقی در سالهای اخیر باعث شده است که شما جنبه پندآموزانه کتاب را
پررنگتر ببینید؟
ـ وقتی میگوییم خاطره، از یک مساله شخصی صحبت
کردهایم. اما برخی تجربیات فردی افراد هستند که میتوانند همه را در
زندگیشان کمک کند. به همین دلیل معتقدم پارهای از مطالب این کتاب پند و
درس است و فقط خاطره نیست.
▪ شما با انتشار این کتاب دورنمایی از پنجاه
سال گذشته موسیقی ایرانی را به تصویر کشیدهاید. وقتی این سالها را در
کنار سالهای دورتر میگذارید، ارزیابیتان از وضعیت موسیقی ما چگونه است؟
ـ به جرات میتوانم بگویم که پاسخ مفصلی به این پرسش شما در لابهلای سطور «راز آشکارا» دادهام.
▪
خیلی از افرادی که اسمشان و عکسشان در این کتاب به چشم میخورد، دیگر
میان ما نیستند آیا به یاد آوردن خاطرات و تماشای عکسهای آنها شما را
ناراحت نمیکند و تاثیرات منفی روی روان شما نمیگذارد؟
ـ چرا خیلی
زیاد. از روزی که شروع کردیم به گفتوگو و تصمیم گرفتیم آن را به صورت یک
کتاب منتشر کنیم، تاکنون ۱۴ نفر از موزیسینهایی که اسم و عکسشان در کتاب
هست از میان ما رخت بربستهاند که باید در چاپ بعدی کتاب یک زندهیاد قبل
از اسم آنها بگذارم.
نداند به جز ذات پروردگار که فردا چه بازی کند روزگار.
▪ نگفتید چرا شیوه گفتوگو را ترجیح دادید برای اینکه بخواهید بنشینید و خودتان آن خاطرات را مکتوب کنید؟
ـ
ببینید من فکر میکنم انتقال مفاهیمی که قرار است از راه یادآوری و ذکر
خاطرات صورت بگیرد، بهتر است شکلی ساده و خودمانی داشته باشد. به همین دلیل
ترجیح دادم فرمت گفتوگو را انتخاب کنم. در واقع سوال و جوابی صمیمانهتر
است و آدم را بیشتر جذب میکند.
ATA.E
یکشنبه 23 بهمن 1390 ساعت 23:00